دیروز ایینه را میهمان بودم.

ادم رکی است.

با من از گذر عمر و رسم زمانه گفت .

یاد آور رفته هایی شد که ز یاد رفته اند.

به یاد اوردم گذشته را که جان داد.

در راه یافتن فردا و اسمان ابی.

به راستی .

چه ارزان فروخته ام عروسکهایم را به سرنوشت .

و ندانستم که دیگر گذشته را نمیفرشند به هیچ قیمتی.

جواد مهرگان مجد