«من فنا رفته ترین فانی نوع بشرم »

منو تکرار همان لحظه دور

منو این پنجره تا سوی عبور

منو اندوه بزرگی که صباحیست در غوطه ورم

منو این بی خبری کز همه گان بی خبرم

منو این هجمه طوفان مصایب که زمینم زده است.

منو این پای شکسته چه کنم بی ثمرم

تو که از حالم دلم بی خبری کی گذری؟

از در خانه دردی که از ان در به درم .

تا که قلبم به تمنای دلت تازه کند

شوق دیدار در این ثانیه مختصرم .

تو بیا خاک از این پنجره از من بزدای

من فنا رفته ترین فانی نوع بشرم.

... جواد مهرگان مجد