عمریست که شاهد عبور ثانیه ها بوده ام.

میزبان زمستان در پس پائیز.

خاک نشین بوده ام و سرانجام خاک در بر گرفته ام.

و حال معمنم پر است ز تنهایی.

افسوس که تنها باد و بارانند هم دم سکون در این پایان.

و غبار میزدایند از سنگی فرسوده که پاخورده ی عبور است.

محض خدا نیست اشنایی تا لحضه ای رنگ صاحب این خفته گیرد.

جواد مهرگان مجد