فصل من
به قول دوست
(سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت .زمستان است .) اما:
" فصل من "
زمستان فصل من
فصل رهایی هاست .
یکی پرسید
چرا این روز ها باران نمیبارد؟
و شاید علتش را " شدتِی در این جدایی هاست"
چرا راهی ز حق دور است؟
چرا اندیشه انسان کفیل بی بهایی هاست.
چرا درمان دردم را دوایی نیست ؟
چرا چرخ فلک غرق چرایی هاست؟
چرا یا رب چرا حاجت نمیگیرم ؟
چرا ؟
شاید دعایم هم اسیر سر بر هوایی هاست .
چرا از عشق ، صفا و سادگی گویم؟
چو شعرم هم ، غریق هم هجایی هاست.
چرا دستم صدایش را ، کس نشنید؟
چه خوش گفتند :
دستی را که تک تازد صدایی نیست.
و ازادی حدیث هم صدایی هاست.
(( همیشه یک نفر باید به پا خیزد ))
ولی افسوس ندایش را کس نشنید
( گلوله باعث این نارسایی هاست )
زمستان را بهاری هم نشین باشد .
زمستان فصل من فصل رهایی هاست .

میهمانم باش ای هم نقش من .