سوی حق
رفته ام
سوی حق
عاری از منطق چوبین زمین .
سوی او کز ابدیت ابدی تر باشد .
عاشقی نیست جز این .
حاجتی نیست ز راهی که به پیش است .
گر که جان در ره کویش برود
رستگاریست همین .
من که دیریست به دنبال حقیقت راهی ره شده ام .
جز خود حق نیامد به سرم مسلکی امن و امین .
سالها در طلب یار برفت از بر من عمر گران .
چو رسیدم به ته راه نباشد به رهم منتظری جز اجل اخر عمرم به کمین .
ورق عمر نوشتند
همرهش بود هزاران لغزش
بار الاها اخرین پرتوی امید همین
که دهی از در رحمت نامه ام را به یمین
شعر از : جواد مهرگان مجد
+ نوشته شده در Thu 9 Jan 2014 ساعت 19:0 توسط javad mehrgan majd
|
میهمانم باش ای هم نقش من .