زمین رفعت طلب نمیکند

( زمین رفعت طلب نمیکند )
چشمانت را باز کن
نگاه بی تفاوت همیشه محکوم است .
مَبند چشم امیدت را به خاک
دل دادن به چراغ بی فروغ غمین و مغموم است .
به راستی
خیال دل بستن به خاک ، پر رهایی را هوای مسموم است .
ببین بلندای اسمان را که به پیش کبک چو راز مستور است .
کبکی که هیچ گاه هراسش سقوط نیست .
زیرا "زمین رفعت طلب نمیکند"
چه سرنوشت تلخیست به پیش بالی که معلول است .
به وسعت امال عقابی با بالهای شکسته بنگر .
نگاهش چه غریبانه معصوم است .
ببین چگونه زجر میکشد به وسعت اسمان حکومتش .
اواز اغازم باش
پری برای پرواز بر فراز اسمان ارزوهایم .
تو بالهایم باش که اوج را یاد آورند .
+ نوشته شده در Wed 1 Jun 2016 ساعت 18:40 توسط javad mehrgan majd
|
میهمانم باش ای هم نقش من .