شکسته قایق
۰۰
شکسته قایق۰۰
شکسته قایق۰۰گرفتاری به زیر حجم امواج جهان جان می دهد .
این جهان آزادیش هم بوی زندان می دهد.
و این زندان به انسان سهل و آسان خوی حیوان می دهد
شکسته قایقی در دور دست جان می دهد .
اما "
در تقلایش تظاهر سخت جولان می دهد.
گویا که خود خواهد و برگ سرنوشت این گونه پایان می دهد
در ان طوفان تمام قوتش را جمع رو سوی دریا گفت:
زمین و اسمان خاموش "
شما ای موج های رو به کاشانه
شما ای راه های پر ز یاد جاودانه
تو ای دریا
شکسته قایقی ناخوانده مهمانم
به رسم میزبان اری تو همراهی کن این گم گشته را تا سوی ان خانه .
تو ای هم زاد ،ای همنقش من ،همرنگ پروانه .
مرا از خاطرت مَزدای .
فراموشم مکن چون رفته های رفته از یادت.
که باید باز گردم و بر تن پوش سبزت نام خویش را باز بنویسم.
به ان امید که گیرد ناله ام در اوج خاموشی .
و یا مرهم شود این خسته را درد فراموشی .
شکسته قایقی از دور دست پیداست.
مرا از خاطرت مَزدای .
+ نوشته شده در Thu 26 May 2016 ساعت 20:32 توسط javad mehrgan majd
|
میهمانم باش ای هم نقش من .